حلول و اتحادحلول و اتحاد، دو اصطلاح در کلام و فلسفه و عرفان است. فهرست مندرجات۲ - در آثار کلامی مسلمانان ۳ - در به اعتقاد مسیحیان ۴ - در آراء متکلمان ۵ - تقسیم حلول در متحیّز به حلول سَرَیانی و حلول غیرسریانی ۶ - رد نظریه حلول خدا در غیر ۷ - دیدگاه متکلمان نسبت به ظاهر برخی آیات ۸ - دیدگاه متکلمان در باب اتحاد ۹ - دیدگاه متکلمان در باب اتحاد خدا با غیر ۱۰ - مسئله حلول و اتحاد در آثار حکمای مسلمانان ۱۱ - حلول و اتحاد از دیدگاه ملاصدرا ۱۲ - مسئله حلول و اتحاد در متون عرفانی ۱۳ - اتحاد در برخی آثار عرفانی ۱۴ - پانویس ۱۵ - منابع ۱ - معنای لغویحلول در لغت به معنای فرود آمدن و نازل شدن در محلی، و اتحاد به معنای یکی شدنِ دو چیز است. [۱]
حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، ذیل «حل»، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ش).
[۲]
احمد بن علی بیهقی، تاجالمصادر، ج۲، ص۷۰۶، چاپ هادی عالمزاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ش.
[۳]
ابنمنظور، لسان العرب، ذیل «حلل»
[۴]
محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین مناوی، التوقیف علی مهمات التعاریف، ج۱، ص۳۱، چاپ محمد رضوان دایه، دمشق ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۵]
محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین مناوی، التوقیف علی مهمات التعاریف، ج۱، ص۲۹۳، چاپ محمد رضوان دایه، دمشق ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲ - در آثار کلامی مسلمانانمسئله حلول و اتحاد در آثار کلامی مسلمانان عمدتآ در مبحث صفات سلبی خدا و به منظور نفی حلول خدا در غیر و نیز نفی اتحاد او با غیر مطرح شده است، اما پیشینه آن به آموزه تجسّد یا تجسّم در مسیحیت برمیگردد. [۶]
رینولد الین نیکلسون، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ج۱، ص۶۴، ترجمه و حواشی محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۵۸ش.
در انجیل یوحنا (انجیل یوحنا، ۱:۱؛ انجیل یوحنا، ۱:۱۴) آمده است کلمه که نزد خدا بود و خدا بود جسم گردید و در زمین و در میان ما زندگی کرد. در جای دیگر (انجیل یوحنا، ۱۴:۱۰) نیز ذکر شده است که من در پدر هستم و پدر در من است.۳ - در به اعتقاد مسیحیانبه اعتقاد مسیحیان، مسیح در حالی که مجسم شده بود دارای الوهیت هم بود. با این حال، آنان میگویند که وجودِ دو ذات در مسیح نه از قبیل اتحاد در ازدواج است، نه از نوع اتحاد مؤمنان با مسیح و نه سکونت ذات الهی در مسیح است، بلکه آنان وجود دو ذات را در مسیح از اسرار و متعلَّق ایمان، نه عقل، میدانند که برای درک واقعی آن به مکاشفه الهی نیاز هست. [۷]
هنری تیسن، الهیات مسیحی، ج۱، ص۲۱۰، ترجمه طاطه وس میکائیلیان.
[۸]
هنری تیسن، الهیات مسیحی، ج۱، ص۲۱۴، ترجمه طاطه وس میکائیلیان.
[۹]
قاسم کاکایی، وحدت وجود به روایت ابنعربی و مایستر اکهارت، ج۱، ص۸۴، تهران ۱۳۸۱ش.
متکلمان مسلمان این اعتقاد مسیحیان را اعتقاد به حلول و اتحاد دانسته، آن را رد کرده و ساحت باریتعالی را از آن منزه خواندهاند. [۱۰]
محمد بن طیب باقلانی، التمهید فیالرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج والمعتزلة، ج۱، ص۸۶ـ۹۶، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷.
[۱۱]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۹۵ـ۲۰۰، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
[۱۲]
محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۹۴ـ ۹۵، چاپ عبدالمحسن مشکوةالدینی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۳]
محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۱۶۶ـ۱۶۷، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
۴ - در آراء متکلمانگفتنی است متکلمان، پیش از رد نظریه حلول و اتحاد، درباره تعریف و معنای هر کدام از دو اصطلاح، آرائی ابراز داشتهاند. گاهی حلول را قرارگرفتن چیزی در مکانی به تَبَع قرارگرفتن چیزی دیگر در آنجا و به عبارت فنّیتر، آن را قیام تَبَعی چیزی به چیز دیگر بهسبب امتناع قیام بالذاتِ آن چیز تعریف کردهاند، مانند قرار داشتن آب در کوزه، که آب کوزه همواره در جایی است که کوزه در آنجا قرار دارد، یعنی جای آب تابعِ جای کوزه است. [۱۴]
محمد بن عمر فخررازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۵۴، حیدرآباد، دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱.
[۱۵]
میثم بن علی بحرانی، قواعد المرام فی علمالکلام، ج۱، ص۷۳، قم ۱۳۹۸.
[۱۶]
عبدالمطلب بن محمد اعرجی، اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۵۰، چاپ علیاکبر ضیائی، تهران ۱۳۸۱ش.
[۱۷]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۴، بیروت: عالم الکتب.
حلول به این معنا به حلول جواری معروف شده و از نشانههای آن این است که حالّ، با انتقال محل، منتقل میشود، ولی با انقسام محل، منقسم نمیگردد. [۱۸]
محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، ج۱، ص۸۵، قم (۱۴۰۳).
[۱۹]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۷۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
به نوشته علی بن محمد جرجانی [۲۰]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۱۱۷، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۲۱]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۱۲۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
حلول جواری را مماسّه نیز میتوان نامید، زیرا حالّ در اعماق محل نفوذ نمیکند و به اجزای داخلیِ محل قائم نیست بلکه فقط به اطراف محل، قائم است. گاهی هم حلول را اختصاص ناعِت تعریف کردهاند. اختصاص ناعِت یعنی وابستگیِ صفت ساز، مثلا در زید ایستاده است، ایستاده بودن نسبت به زید وابستگیِ صفت ساز دارد، یعنی در عین وابستگی به زید، وصفِ ایستاده را برای او میسازد. بنابراین، میتوان گفت که ایستاده بودن در زید حلول کرده است؛ از اینرو، صفت ساز (ناعت) را حالّ و موصوف (منعوت) را محل مینامند. [۲۲]
محمد بن عمر فخررازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۵۴ـ۱۵۵، حیدرآباد، دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱.
[۲۳]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۲، ص۷۴، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۲۴]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین، ج۱، ص۱۳۳، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵.
عضدالدین ایجی [۲۵]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۴۲، بیروت: عالم الکتب.
و جرجانی، [۲۶]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۲، ص۷۳ـ۷۴، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۲۷]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۶، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۲۸]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۳۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
حلول به معنای اختصاص ناعت را به حلول در متحیّز و حلول در غیرمتحیّز تقسیم کردهاند. حلول در غیرمتحیّز مانند حلول صفات خدا در اوست که صفاتی مانند علم و قدرت، اختصاص ناعت یا وابستگیِ صفت ساز به خدا دارند، زیرا وابسته به خدایند و صفت عالم و قادر را برای او میسازند. بدینسان، خدا محل صفات خویش است، اما متحیّز و مکانمند نیست. [۲۹]
ابنعساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابیالحسن الاشعری، ج۱، ص۳۰۰ـ۳۰۱، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۳۰]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۱۶۰، چاپ محمدعلی قاضیطباطبائی، قم ۱۳۸۰ش.
اما حلول در متحیّز ویژه اَعراض است. تمام اعراض، از جمله رنگها، حالّ در جواهرند. نشانه حلول در متحیّز این است که اشاره به یکی از حالّ و محل، اشاره به دیگری است، چنان که اشاره به شیر به سفیدیِ آن نیز اشاره دارد و بالعکس. [۳۱]
محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، ج۱، ص۸۵، قم (۱۴۰۳).
[۳۲]
محمد بن عمر فخررازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۳۷، حیدرآباد، دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱.
۵ - تقسیم حلول در متحیّز به حلول سَرَیانی و حلول غیرسریانیهمچنین برخی متکلمان، حلول در متحیّز را به دو نوع، حلول سَرَیانی و حلول غیرسریانی یا طَرَیانی، تقسیم کردهاند. در حلول سریانی، هر جزء از محل، متصف به جزئی از حالّ است، از اینرو انقسام محل موجب انقسام حالّ میشود، مانند حلول رنگ در سطح جسم که با انقسام جسم، رنگ نیز منقسم میشود، زیرا هر جزئی از جسم متصف به جزئی از رنگ است. اما در حلول غیرسریانی یا طریانی، حالّ وصفِ مجموعِ محل است و نه وصف اجزای داخلی آن بنابراین، حالّ به انقسام محل منقسم نمیشود، مانند حلول نقطه در خط یا جسم، که نقطه به انقسام خط منقسم نمیشود. [۳۳]
محمد بن عمر فخررازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، ج۱، ص۱۶۰، حیدرآباد، دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱.
[۳۴]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۱۰۶ـ۱۰۷، بیروت: عالم الکتب.
[۳۵]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۷۰ـ ۷۱، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
حلول سریانی را مداخله نیز خواندهاند، زیرا حالّ در اعماق محل نفوذ میکند. [۳۶]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۱۱۳، بیروت: عالم الکتب.
[۳۷]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۱۱۷، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۳۸]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۳۲۷، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
عضدالدین ایجی [۳۹]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۱۰۶ـ ۱۰۷، بیروت: عالم الکتب.
و جرجانی [۴۰]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۷۰، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
حلول غیرسریانی را، چون مستلزم قیام واحد به کثیر است، محال شمرده و حلول در متحیّز را منحصر در حلول سریانی دانستهاند. به نظر آن دو، [۴۱]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۱۰۶ـ ۱۰۷، بیروت: عالم الکتب.
[۴۲]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۵، ص۷۱ـ۷۳، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
نقطه امری موهوم است و در خط حلول نمیکند، چنان که وحدت و عدد نیز اموری موهوماند. [۴۳]
محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل «الحُلُول»، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
۶ - رد نظریه حلول خدا در غیردر بیشتر متون کلامی، حلول خدا در غیر، به تمامِ معانیِ متصوَّر برای حلول، از جمله حلول خدا در بندگان، رد شده است. [۴۴]
محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۱۶۸، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
[۴۵]
ابنعساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابیالحسن الاشعری، ج۱، ص۱۴۹ـ ۱۵۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۴۶]
ابنعساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابیالحسن الاشعری، ج۱، ص۳۱۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۴۷]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۱۵۹، چاپ محمدعلی قاضیطباطبائی، قم ۱۳۸۰ش.
[۴۸]
حافظ بن احمد حکمی، معارجالقبول بشرح سُلَّم الوصول الی علم الاصول فی التوحید، ج۱، ص۲۷۲، قاهره: المکتبة التوفیقیة.
به بیان دیگر، هم تبعیت در تحیّز بر خدا محال است، زیرا خدا منزه است از اینکه جایی را اشغال کند یا به جهتی اختصاص داشته باشد و هم تبعیت در قیام، زیرا تبعیت در قیام مستلزم نیازمندی اوست و این با قیام بالذات خداوند سازگار نیست. [۴۹]
حسن بن یوسف علامه حلّی، نهجالحق و کشف الصدق، ج۱، ص۵۸، بیروت ۱۹۸۲.
[۵۰]
عبدالمطلب بن محمد اعرجی، اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، ج۱، ص۲۵۰ـ۲۵۱، چاپ علیاکبر ضیائی، تهران ۱۳۸۱ش.
[۵۱]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۴، بیروت: عالم الکتب.
[۵۲]
علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، ج۸، ص۲۸ـ۲۹، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
[۵۳]
علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ج۱، ص۲۱۰ـ۲۱۴، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
علاوه بر آن، حلول تنها برای اجسام و اعراض ممکن است، در حالی که خدا نه جسم است نه عرض. [۵۴]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۶۷ـ ۱۶۸، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
[۵۵]
محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۱۶۸ـ۱۶۹، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
[۵۶]
محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۴۰۰.
[۵۷]
محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۷۶ـ۷۷، چاپ عبدالمحسن مشکوةالدینی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۵۸]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۴، بیروت: عالم الکتب.
همچنین به نظر عضدالدین ایجی، [۵۹]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۴، بیروت: عالم الکتب.
نه تنها حلول خدا در غیرْ محال است بلکه حلول صفات خدا در غیر هم نادرست است، زیرا انتقال صفات غیرممکن است.۷ - دیدگاه متکلمان نسبت به ظاهر برخی آیاتمتکلمان نسبت به ظاهر پارهای از آیات قرآن مانند آیه معروف «اَلرّحمنُ عَلَی الْعرشِ اسْتَوی» و آیات مشابه آن که موهِم حلول در مکان و تجسم است، رویکردهای مختلفی داشتهاند. اشعری، [۶۴]
علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، ج۱، ص۱۰۰، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
ضمن پذیرش معنای ظاهری آیات یاد شده، یعنی استوای خدا بر عرش، آن را استوائی پیراسته و منزه از حلول و اتحاد دانسته است.برخی دیگر هم به لزوم تأویل آیات مذکور قائل شدهاند. [۶۵]
قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج۱، ص۱۵۰ـ ۱۵۱، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲.
[۶۶]
زمخشری، الکشاف، ج۳، ص۵۱ـ۵۲.
[۶۷]
ابنجوزی، دفع شبهالتشبیه بأکف التنزیه، ج۱، ص۲۰ـ ۲۳، چاپ محمدزاهد کوثری، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
[۶۸]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین، ج۱، ص۲۳۰ـ۲۳۱، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵.
به علاوه، در برخی متون کلامی، افزون بر آنکه حلول خدا در غیرْ ناممکن شمرده شده، حلول حوادث در خدا نیز محال دانسته شده است. خدا محل حوادث نیست، زیرا اگر چنین باشد لازمهاش انفعال و تغیّر خداست و این با وجوب وجود او ناسازگار است. [۶۹]
محمد بن محمد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ج۱، ص۱۴۱ـ۱۴۴، چاپ ابراهیم آکاه چوبوقچی و حسین آتای، آنکارا ۱۹۶۲.
[۷۰]
حسن بن یوسف علامه حلّی، کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۴۰۸، چاپ حسن حسنزادهآملی، قم ۱۴۰۷.
[۷۱]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یومالحشر فی شرح (ال) باب الحادی عشر، ج۱، ص۲۱ـ۲۲، در حسن بن یوسف علامهحلّی، الباب الحادیعشر للعلامة الحلی، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۵ش.
[۷۲]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۱۶۰، چاپ محمدعلی قاضیطباطبائی، قم ۱۳۸۰ش.
۸ - دیدگاه متکلمان در باب اتحاددر باب اتحاد، اغلب متکلمان، اتحاد را تبدیل شدن دو چیز به یک چیز و آن را محال دانسته و محال بودن آن را بدیهی و بینیاز استدلال تلقی کردهاند، زیرا اتحاد حقیقیِ دو چیز، که اختلافشان ذاتی و زایل نشدنی است، اساسآ غیرقابل تصور و مستلزم تناقض است. [۷۳]
محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۹۶، چاپ عبدالمحسن مشکوةالدینی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۴]
محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
[۷۵]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصَّل، ج۱، ص۴۵۰، بانضمام رسائل و فوائد کلامی، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش.
[۷۶]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۱۵۷، چاپ محمدعلی قاضیطباطبائی، قم ۱۳۸۰ش.
برخی، مانند غزالی [۷۷]
محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۱۶۴ـ۱۶۵، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
و فاضل مقداد، [۷۸]
مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، ج۱، ص۱۵۷، چاپ محمدعلی قاضیطباطبائی، قم ۱۳۸۰ش.
استدلال کردهاند که در اتحاد، برای دو چیزِ متحد شده فقط یکی از سه حالت متصور است: اول آنکه هر دو موجود باشند، دوم آنکه هر دو معدوم باشند، و سوم آنکه یکی موجود و دیگری معدوم باشد. اما در هیچکدام از سه حالت، اتحاد حقیقی واقع نمیشود، زیرا در صورت نخست، آنها نه یکی بلکه دو تا هستند؛ در صورت دوم، آنها اصلا وجود ندارند و بنابراین اتحادی هم نمیتواند صورت بگیرد؛ و در صورت سوم هم معدوم با موجود متحد نمیشود.۹ - دیدگاه متکلمان در باب اتحاد خدا با غیربه اعتقاد متکلمان چون اتحاد محال است، اتحاد خدا با غیر، و به عبارت دیگر اتحاد لاهوت با ناسوت، نیز از اساس نادرست است. [۷۹]
محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام، ج۱، ص۹۶، چاپ عبدالمحسن مشکوةالدینی، تهران ۱۳۶۲ش.
[۸۰]
محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۱۶۴، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
[۸۱]
محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصَّل، ج۱، ص۴۵۰، بانضمام رسائل و فوائد کلامی، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش.
[۸۲]
عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، ج۱، ص۲۷۴، بیروت: عالم الکتب.
علاوه بر آن، اتحاد خدا با غیر، با وجوب وجود او نیز ناسازگار است. [۸۳]
حسن بن یوسف علامه حلّی، کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ج۱، ص۴۰۷، چاپ حسن حسنزادهآملی، قم ۱۴۰۷.
۱۰ - مسئله حلول و اتحاد در آثار حکمای مسلمانانحکمای مسلمان هم حلول و اتحاد را در خصوص خدا رد کردهاند. سهروردی [۸۴]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۱، ص۱۱۴، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
[۸۵]
یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج۱، ص۵۰۱ـ ۵۰۲، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش.
ضمن مردود دانستن حلول و اتحاد، تنها فراموشی هویت شخصی عارف، یعنی فنا، را ممکن دانسته است. در حکمت متعالیه ملاصدرا هم با اینکه قاعده «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بشیء منها» زمینه نوعی تفسیر نزدیک به نظریه حلول و اتحاد را دارد، اما در حقیقت به تعبیر وی از غوامضی است که ادراکش ویژه حکمای الهی است. [۸۶]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، سفر۳، ج ۱، ص۱۱۰ـ۱۱۸، تهران ۱۳۳۷ش، چاپ افست قم.
[۸۷]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، عرشیّه، ج۱، ص۲۲۱ـ۲۲۲، چاپ و ترجمه غلامحسین آهنی، (تهران) ۱۳۴۱ش.
۱۱ - حلول و اتحاد از دیدگاه ملاصدراملاصدرا [۸۸]
محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، کتابالمشاعر، ج۱، ص۵۳، با ترجمه فارسی بدیعالملک میرزا عمادالدوله و ترجمه و مقدمه و تعلیقات فرانسوی از هانری کوربن، تهران ۱۳۶۳ش.
حلول و اتحاد را کاملا نفی کرده است، با این توضیح که وحدت حقه حقیقیه جایی برای دویی باقی نمیگذارد، در حالی که حلول و اتحاد مستلزم دویی در اصل وجود است.پیروان ملاصدرا، از جمله علی بن جمشید نوری [۸۹]
علی بن جمشید نوری، رساله بسیط الحقیقة و وحدت وجود، ج۱، ص۱۷، چاپ جلالالدین آشتیانی، (تهران) ۱۳۵۷ش.
و علامه طباطبائی [۹۰]
محمدحسین طباطبائی، نهایةالحکمة، ج۱، ص۲۷۵ـ ۲۷۷، قم ۱۳۶۲ش.
، با صراحت و تفصیل بیشتر تأکید نمودهاند که قاعده بسیطالحقیقه ملاصدرا مستلزم حلول و اتحاد نیست.۱۲ - مسئله حلول و اتحاد در متون عرفانیحلول و اتحاد در متون عرفانی هم مطرح شده است. حلاج [۹۱]
حسین بن منصور حلاج، مجموعه آثار حلاج، ج۱، ص۳۱۵، تحقیق، ترجمه و شرح قاسم میرآخوری، تهران ۱۳۷۹ش.
[۹۲]
حسین بن منصور حلاج، مجموعه آثار حلاج، ج۱، ص۳۳۲، تحقیق، ترجمه و شرح قاسم میرآخوری، تهران ۱۳۷۹ش.
در برخی اشعار خود به امتزاج لاهوت و ناسوت در انسان، همانند امتزاج آب و شراب، اشاره کرده و گفته است که من و محبوب من دو روح هستیم که در یک بدن حلول کردهایم. برخی اشعار ابنفارِض نیز صبغه اعتقاد به حلول دارد، اما وی هشدار داده است که عقیده وی را نباید با حلول اشتباه کرد. [۹۳]
سعید (محمد) بن احمد فرغانی، مشارقالدَّراری: شرح تائیه ابنفارض، ج۱، ص۲۷۱ـ۲۸۰، چاپ جلالالدین آشتیابی، تهران ۱۳۵۷ش.
به طور کلی، در بیشتر متون عرفانی حلول رد شده است [۹۴]
ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، ج۱، ص۴۳۳، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران.
[۹۵]
علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ج۱، ص۳۳۴، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ش.
[۹۶]
عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص۴۵، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ش.
[۹۷]
عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص۲۵۸، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ش.
[۹۸]
عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، ج۱، ص۲۸۶، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ش.
[۹۹]
محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشنراز، ج۱، ص۴۸، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ش.
مثلا ابنعربی، اگرچه ظاهر برخی سخنانش در الفتوحاتالمکیة [۱۰۰]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۵۴، بیروت: دارصادر.
[۱۰۱]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۶۹، بیروت: دارصادر.
[۱۰۲]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۱۱۴، بیروت: دارصادر.
[۱۰۳]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۱۶۰، بیروت: دارصادر.
[۱۰۴]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۲۱۶، بیروت: دارصادر.
[۱۰۵]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۵۱۹، بیروت: دارصادر.
[۱۰۶]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۸۶، بیروت: دارصادر.
[۱۰۷]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۴۱۰، بیروت: دارصادر.
یادآور نظریه حلول است، بارها در همان کتاب [۱۰۸]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۴۵، بیروت: دارصادر.
[۱۰۹]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۲، ص۶۱۴، بیروت: دارصادر.
[۱۱۰]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۷، بیروت: دارصادر.
[۱۱۱]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۵۲، بیروت: دارصادر.
[۱۱۲]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۱۵۹، بیروت: دارصادر.
[۱۱۳]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۵۵۷، بیروت: دارصادر.
حلول خدا در غیر را انکار کرده و ساحت خدا را منزه از حلول و مکان و محل دانسته است. از نظر عارفانی مانند ابنعربی، [۱۱۴]
ابنعربی، الفتوحات المکیة، ج۴، ص۷۱، بیروت: دارصادر.
[۱۱۵]
ابنعربی، التجلیات الالهیة، ج۱، ص۴۶۷ـ۴۶۸، همراه با تعلیقات ابنسودکین، چاپ عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۷ش.
قیصری [۱۱۶]
داود بن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم، ج۱، ص۱۴۳، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش.
تُرکه اصفهانی [۱۱۷]
علی بن محمد تُرکه اصفهانی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۳۴ـ۴۰، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران۱۳۶۰ش.
[۱۱۸]
علی بن محمد تُرکه اصفهانی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۹۵ـ۱۰۲، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران۱۳۶۰ش.
و جامی، [۱۱۹]
عبدالرحمان بن احمد جامی، اشعّة اللمعات، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۷، چاپ هادی رستگار مقدّم گوهری، قم ۱۳۸۳ش.
حلول مستلزم دوگانگی است ولی چون وجود واحد است و وجود واحدِ مطلق، که چیزی جز هویت الهیه نیست، در تمام کائنات و ممکنات ِ مقید ساری است، اصلا ثنویت و دوگانگی وجود ندارد تا حلول و اتحادی در کار باشد، بلکه در اینجا وحدت حاکم است. [۱۲۰]
علی بن عبداللّه زنوزی، بدایعالحکم، ج۱، ص۳۲۳ـ۳۳۲، تهران ۱۳۷۶ش.
با این همه، صوفیان و عارفان را غالبآ به استناد اظهاراتشان به اعتقاد به حلول متهم کردهاند. [۱۲۱]
ابنعساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابیالحسن الاشعری، ج۱، ص۲۴۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
[۱۲۲]
ابنجوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۴۱ـ۲۴۲، چاپ محمد صباح، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
[۱۲۳]
ابنقیم جوزیه، دایة الحیاری فی اجوبة الیهود و النصاری، ج۱، ص۱۸۲ـ ۱۸۸، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۱۲۴]
محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل «الحُلُول»، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
با وجود تلاش عرفا در تثبیت عقلی و توضیح نقلی و تبیین شهودی وحدت وجود، این مسئله در طول تاریخ در معرض شبهات قرار گرفته است و سبب شده برداشت نادرستی از وحدت وجود شکل بگیرد. از جمله این شبهات فرق نگذاشتن میان مفهوم تجلی و ظهور با اتحاد و حلول است. در حقیقت آنچه با موجودات و مظاهر متحد است، ظهور حقتعالی است، نه خود ذات؛ ازاینرو حلول و اتحاد لازم نمیآید، بلکه تجلی و ظهور حقتعالی است. امام خمینی در تاکید بر وحدت وجود و تجلی ذات حق و بیان انحصار ظهور و بطون در حقتعالی بر این باور است که اساساً هیچچیز جز آن وجود حقیقی، از حقیقت بالذات برخوردار نیست، زیرا در پهنه هستی یک ذات بیشتر وجود ندارد و هیچ ورایی برای آن ممکن نیست و همه کثرتها و تعینات علمی و خلقی نیز شئون و احوال همان ذاتاند. [۱۲۸]
خمینی، روحالله، تعلیقات علی شرح الفصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۴۹، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۰ قمری.
ایشان با استناد به سخن اهل معرفت، حلول و اتحاد را باطل دانسته و بر این اعتقاد است که در دار هستی تنها یک وجود هست ازاینرو توهم اینکه وجودات به عین وجوداتشان و حقیقتشان در مرتبه ذات حاضر و جمعاند و اینکه حقتعالی عین همه وجودات است و هرکجا وجودی هست، ذات اوست توهم فاسد و باطلی است، [۱۳۱]
خمینی، روحالله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۲، ص۲۳۶-۲۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۵.
پس آنچه با موجودات و مظاهر متحد است، ظهور حقتعالی است، نه خود ذات حق، پس حلول و اتحاد نیست؛ بلکه تجلی و ظهور حق است؛ زیرا ذات از حیطه شهود اخبار و موضوع و محمول قرارگرفتن فراتر است، بلکه در آنجا اسم و رسمی نیست پس حقتعالی هویت حقه حقیقیه و وجود صرف و بسیطی است که متن واقع و حاق اعیان و کل ظهور است و چیزی غیر از وجود حق نیست که ظاهر باشد و تمام ظاهر، وجود حق است و ظهور اشیاء از اوست و اگر نور وجود حقتعالی نبود همه چیزی در ظلمت و عدم مخفی میماند و بروز و ظهور پیدا نمیکرد. [۱۳۴]
خمینی، روحالله، دانشنامه امام خمینی، ج۱۰، ص۲۸۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰.
۱۳ - اتحاد در برخی آثار عرفانیدر برخی آثار عرفانی، اتحاد به معنای فنای عبد در وجود حضرت حق یا اتصال محب به محبوب، پذیرفته شده، [۱۳۵]
ابنعربی، التجلیات الالهیة، ج۱، ص۴۶۹ـ۴۷۰، همراه با تعلیقات ابنسودکین، چاپ عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۷ش.
[۱۳۶]
عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۵۵۳ـ۵۵۷، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
[۱۳۷]
عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، ج۱، ص۲۴، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، (قاهره) ۱۹۸۱.
[۱۳۸]
علی بن محمد تُرکه اصفهانی، تمهیدالقواعد، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۱۵، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران۱۳۶۰ش.
[۱۳۹]
محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ذیل «الاتحاد»، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
اما غزالی [۱۴۰]
محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، ج۱، ص۱۶۵، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱.
گفته است که مراد صوفیه از اتحاد به معنایِ یاد شده، اتحاد حقیقی نیست بلکه اتحاد مجازی است.منابع : (۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدّس عهد جدید. (۲) ابنجوزی، تلبیس ابلیس، چاپ محمد صباح، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۳) ابنجوزی، دفع شبهالتشبیه بأکف التنزیه، چاپ محمدزاهد کوثری، قاهره ۱۴۱۲/۱۹۹۱. (۴) ابنعربی، التجلیات الالهیة، همراه با تعلیقات ابنسودکین، چاپ عثمان اسماعیل یحیی، تهران ۱۳۶۷ش. (۵) ابنعربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر. (۶) ابنعساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابیالحسن الاشعری، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۷) ابنقیم جوزیه، دایة الحیاری فی اجوبة الیهود و النصاری، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۸) ابنمنظور، لسان العرب. (۹) ابونصر سراج، کتاب اللُّمَع فی التصوف، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران. (۱۰) علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق ۱۴۲۰/۱۹۹۹. (۱۱) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰. (۱۲) عبدالمطلب بن محمد اعرجی، اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، چاپ علیاکبر ضیائی، تهران ۱۳۸۱ش. (۱۳) محمد بن طیب باقلانی، التمهید فیالرد علی الملحدة المعطلة و الرافضة و الخوارج والمعتزلة، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره ۱۳۶۶/۱۹۴۷. (۱۴) میثم بن علی بحرانی، قواعد المرام فی علمالکلام، قم ۱۳۹۸. (۱۵) احمد بن علی بیهقی، تاجالمصادر، چاپ هادی عالمزاده، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۷۵ش. (۱۶) علی بن محمد تُرکه اصفهانی، تمهیدالقواعد، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران۱۳۶۰ش. (۱۷) محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشّاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶. (۱۸) هنری تیسن، الهیات مسیحی، ترجمه طاطه وس میکائیلیان. (۱۹) عبدالرحمان بن احمد جامی، اشعّة اللمعات، چاپ هادی رستگار مقدّم گوهری، قم ۱۳۸۳ش. (۲۰) علی بن محمد جرجانی، شرحالمواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش. (۲۱) حافظ بن احمد حکمی، معارجالقبول بشرح سُلَّم الوصول الی علم الاصول فی التوحید، قاهره: المکتبة التوفیقیة. (۲۲) حسین بن منصور حلاج، مجموعه آثار حلاج، تحقیق، ترجمه و شرح قاسم میرآخوری، تهران ۱۳۷۹ش. (۲۳) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران (۱۳۳۲ش). (۲۴) زمخشری، الکشاف. (۲۵) علی بن عبداللّه زنوزی، بدایعالحکم، تهران ۱۳۷۶ش. (۲۶) یحیی بن حبش سهروردی، مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، ج ۱، چاپ هانری کوربن، تهران ۱۳۸۰ش. (۲۷) محمود بن عبدالکریم شبستری، گلشنراز، چاپ احمد مجاهد و محسن کیانی، تهران ۱۳۷۱ش. (۲۸) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ش، چاپ افست قم. (۲۹) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، عرشیّه، چاپ و ترجمه غلامحسین آهنی، (تهران) ۱۳۴۱ش. (۳۰) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، کتابالمشاعر، با ترجمه فارسی بدیعالملک میرزا عمادالدوله و ترجمه و مقدمه و تعلیقات فرانسوی از هانری کوربن، تهران ۱۳۶۳ش. (۳۱) محمدحسین طباطبائی، نهایةالحکمة، قم ۱۳۶۲ش. (۳۲) محمد بن حسن طوسی، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، تهران ۱۴۰۰. (۳۳) محمد بن حسن طوسی، الرسائل العشر، قم (۱۴۰۳). (۳۴) محمد بن حسن طوسی، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام، چاپ عبدالمحسن مشکوةالدینی، تهران ۱۳۶۲ش. (۳۵) عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، (قاهره) ۱۹۸۱. (۳۶) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش. (۳۷) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم الکتب. (۳۸) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشفالمراد فی شرح تجرید الاعتقاد، چاپ حسن حسنزادهآملی، قم ۱۴۰۷. (۳۹) حسن بن یوسف علامه حلّی، نهجالحق و کشف الصدق، بیروت ۱۹۸۲. (۴۰) محمد بن محمد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، چاپ ابراهیم آکاه چوبوقچی و حسین آتای، آنکارا ۱۹۶۲. (۴۱) محمد بن محمد غزالی، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءاللّه الحسنی، چاپ فضله شحاده، بیروت ۱۹۷۱. (۴۲) مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۵. (۴۳) مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیة، چاپ محمدعلی قاضیطباطبائی، قم ۱۳۸۰ش. (۴۴) مقداد بن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یومالحشر فی شرح (ال) باب الحادی عشر، در حسن بن یوسف علامهحلّی، الباب الحادیعشر للعلامة الحلی، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۵ش. (۴۵) محمد بن عمر فخررازی، کتاب المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، حیدرآباد، دکن ۱۳۴۳، چاپ افست قم ۱۴۱۱. (۴۶) سعید (محمد) بن احمد فرغانی، مشارقالدَّراری: شرح تائیه ابنفارض، چاپ جلالالدین آشتیابی، تهران ۱۳۵۷ش. (۴۷) قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ سمیر مصطفی رباب، بیروت ۱۴۲۲. (۴۸) داود بن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش. (۴۹) قاسم کاکایی، وحدت وجود به روایت ابنعربی و مایستر اکهارت، تهران ۱۳۸۱ش. (۵۰) محمد عبدالرووف بن تاجالعارفین مناوی، التوقیف علی مهمات التعاریف، چاپ محمد رضوان دایه، دمشق ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۵۱) عزیزالدین بن محمد نسفی، مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، چاپ ماریژان موله، تهران ۱۳۴۱ش. (۵۲) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصَّل، بانضمام رسائل و فوائد کلامی، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش. (۵۳) علی بن جمشید نوری، رساله بسیط الحقیقة و وحدت وجود، چاپ جلالالدین آشتیانی، (تهران) ۱۳۵۷ش. (۵۴) رینولد الین نیکلسون، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ترجمه و حواشی محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران ۱۳۵۸ش. (۵۵) رینولد الین نیکلسون، عرفان عارفان مسلمان، ترجمه اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۷۲ش. (۵۶) علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۷۱ش. ۱۴ - پانویس
۱۵ - منابع• دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حلول و اتحاد»، شماره۶۴۷۲. • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی. |